نویسنده: ام‌البنین شجاعی راد
تعداد صفحات: 46
شابک: 5 ـ 682 ـ 471 ـ 964
نوبت چاپ: اول 1383 شمارگان: 2200


معرفی کتاب: قاب طلایی مجموعه داستان کوتاه ام‌البنین شجاعی است که آن را در 46 صفحه و سه داستان گرد آورده است. محتوای داستانها، دغدغه‌های کودکانه است که از زاویه دید شخص اول نوشته شده است. در داستان قاب طلایی، افسانه کبیری دانش‌آموز سال آخر دبستان به خاطر گرفتن جایزه از دوستش مریم جدا می‌افتد؛ که در آن حسادت دنیای کودکانه به خوبی به تصویر کشیده شده است. مریم و افسانه دوست قدیمی است. تمام دورة دبستان را با هم به مدرسه رفته‌اند. اما به سبب نفر اول شدن در کلاس و گرفتن قاب طلایی، به عنوان جایزه، مریم از وی جدا می‌شود. افسانه هر چه می‌کند، چیزی درست نمی‌‌شود. لذا در ساعت کلاس، روبه‌روی بچه‌ها و مبصر، قاب طلایی را که باعث جدایی او و دوستش شده است به زمین می‌زند که معلم سر می‌رسد.
در داستان دوم، مادربزرگ تنها در خانه‌ای قدیمی زندگی می‌کند. عباس، نوه‌اش، شبها را پیش او می‌ماند. در یک شب سرد و بارانی، ناگهان آسمان قرق می‌کند و سقف آسمان می‌شکافد. توفان و رعد و برق باعث خرابی خانه مادربزرگ می‌شود. مادربزرگ در لابه‌لای سنگ و چوب و گ‍ِل فروریخته دیوار خانه می‌ماند. عباس زیر آوار می‌شود. سرانجام پس از جست‌وجو، هر دو زنده در می‌آیند، آن گاه همه به فکر ساختن خانه جدید برای مادربزرگ می‌افتند.
داستان سوم، ماجرای کودکان آوارة بوسنی و هرزگوین است که از دست صربها در دشتها آواره شده‌اند. صدای شلیک مسلسل و انفجار بمب، قطع نمی‌شود. بچه‌ها گرسنه شب را به روز می‌رسانند که شاید پس از طلوع آفتاب، جنگ آرام شود و کمی بخوابند؛ اما صبح نشده، چند انفجار سهمگین، شیون زخمیها را به آسمان می‌فرستد و پدربزرگ نیز زخم بر می‌دارد. کودک در فکر بازگشت به شهر به خواب می‌رود تا انفجار دیگر شهر را در خواب ببیند...