JavaScript Codes بزرگترین سایت جاوا اسکریپت ایران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگینامه امام محمد باقر علیه السّلام - دنیای مقالات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] تنگ چشمى همه بدیها را فراهم گرداند و مهارى است که به سوى هر بدى کشاند . [نهج البلاغه]
زندگینامه امام محمد باقر علیه السّلام - دنیای مقالات
  • تماس با من
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • نام مبارک امام پنجم محمّد بود. لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است، بدین جهت که دریاى دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت. القاب دیگرى مانند شاکر و صابر و هادى نیز براى آن حضرت ذکر کرده اند که هر یک باز گوینده صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است. کنیه امام «ابوجعفر» بود. مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى (ع) است. بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن (ع) و از سوى پدر به امام حسین (ع) مى رسید. پدرش حضرت سیدالساجدین، امام زین العابدین، على بن الحسین (ع) است . تولد حضرت باقر (ع) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57 هجرى در مدینه اتفاق افتاد. در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سیدالشهداء کودکى بود که به چهارمین بهار زندگیش نزدیک مى شد.

    فرزندان آن حضرت را هفت نفر نوشته اند: ابوعبداللّه جعفر بن محمّد الصادق (ع) و عبداللّه که مادرشان امّ فروه دختر قاسم بن محمّد بن ابى بکر بود. ابراهیم و عبیداللّه که از امّ حکیم بودند و هر دو در زمان حیات پدر بزرگوارشان وفات کردند. على و زینب و امّ سلمه که از ام ولد بودند.
    دوران امامت امام محمّد باقر (ع) از سال 95 ه.ق که سال درگذشت امام زین العابدین (ع) است آغاز شده و تاسال 114 ه.ق‍ یعنى مدت 19 سال و چند ماه ادامه داشته است. در دوره امامت امام محمّد باقر (ع) و فرزندش امام جعفر صادق(ع) مسائلى مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیدا شدن مشاجرات سیاسى و ظهور سرداران و مدعیانى مانند ابو سلمه خلال و ابو مسلم خراسانى و دیگران مطرح است، ترجمه کتابهاى فلسفى و مجادلات کلامى در این دوره پیش مى آید، و عده اى از مشایخ صوفیه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پیدا مى شوند. قاضى ها و متکلمانى به دلخواه مقامات رسمى و صاحب قدرتان پدید مى آیند و فقه و قضاء و عقاید و کلام و اخلاق را بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسیر مىنمایند، و تعلیمات قرآنى بویژه مسأله امامت و ولایت را، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا، افکار بسیارى از حق طلبان را به حقانیت آل على (ع) متوجه کرده بود، و پرده از چهره زشت ستمکاران اموى و دین به دنیا فروشان برگرفته بود، به انحراف مى کشاندند و احادیث نبوى را در بوته فراموشى قرار مى دادند. برخى نیز احادیثى به نفع دستگاه حاکم جعل کرده و یا مشغول جعل بودند و یا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون مى نمودند. اینها عواملى بود بسیار خطرناک که باید حافظان و نگهبانان دین در برابر آنها بایستند. بدین جهت امام محمّد باقر (ع) و پس از وى امام جعفر صادق (ع) از موقعیت مساعد روزگار سیاسى، براى نشر تعلیمات اصیل اسلامى و معارف حقه بهره جستند، و دانشگاه تشیع و علوم اسلامى را پایه ریزى نمودند. زیرا این امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقیقى تعلیمات پیامبر (ص) و ناموس و قانون عدالت بودند، و مى بایست به تربیت شاگردانى عالم و عامل و یارانى شایسته و فداکار دست یابند، و فقه آل محمّد (ص) را جمع و تدوین و تدریس کنند. بهمین جهت محضر امام باقر (ع) مرکز علماء و دانشمندان و راویان حدیث و خطیبان و شاعران بنام بود. در مکتب تربیتى امام باقر (ع)علم و فضیلت به مردم آموخته مى شد. ابوجعفر امام محمّد باقر (ع) متولى صدقات حضرت رسول (ص) و امیرالمؤ منین (ع) و پدر و جد خود بود و این صدقات را بر بنىهاشم و مساکین و نیازمندان تقسیم مى کرد، و اداره آنها را از جهت مالى بعهده داشت. امام باقر (ع) داراى خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامى بود. سیرت و صورتش ستوده بود. پیوسته لباس تمیز و نو مى پوشید. درکمال وقار و شکوه حرکت مى فرمود. از آن حضرت مى پرسیدند: جدت لباس کهنه و کم ارزش ‍ مى پوشید، تو چرا لباس فاخر بر تن مى کنى؟ پاسخ مى داد: مقتضاى تقواى جدم و فرماندارى آن روز، که محرومان و فقرا و تهیدستان زیاد بودند، چنان بود. من اگر آن لباس بپوشم در این انقلاب افکار، نمى توانم تعظیم شعائر دین کنم .
    امام پنجم (ع) بسیار گشاده رو و با مؤ منان و دوستان خوش برخورد بود. با همه اصحاب مصافحه مى کرد و دیگران را نیز بدین کار تشویق مى فرمود. در ضمن سخنانش مى فرمود: مصافحه کردن کدورتهاى درونى را از بین مى برد و گناهان دو طرف همچون برگ درختان در فصل خزان مى ریزد. امام باقر (ع) در صدقات و بخشش و آداب اسلامى مانند دستگیرى از نیازمندان و تشییع جنازه مؤ منین و عیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنن دینى ، کمال مواظبت را داشت. مى خواست سنت هاى جدش رسول اللّه (ص) را عملاً در بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقى را به مردم تعلیم نماید. در روزهاى گرم براى رسیدگى به مزارع و نخلستانها بیرون مى رفت، و با کارگران و کشاورزان بیل مى زد و زمین را براى کشت آماده مى ساخت. آنچه از محصول کشاورزى که با عرق جبین و کدّ یمین بدست مى آورد در راه خدا انفاق مى فرمود. بامداد که براى اداى نماز به مسجد جدش رسول اللّه (ص) مى رفت، پس از گزاردن فریضه ، مردم گرداگردش جمع مى شدند و از انوار دانش و فضیلت او بهره مند مى گشتند.
    مدت بیست سال معاویه در شام و کارگزارانش در مرزهاى دیگر اسلامى در واژگون جلوه دادن حقایق اسلامى با زور و زر و تزویر و اجیر کردن عالمان خود فروخته کوشش بسیار کردند. ناچار حضرت سجاد (ع) و فرزند ارجمندش امام محمّد باقر (ع) پس از واقعه جانگداز کربلا و ستمهاى بى سابقه آل ابوسفیان، که مردم به حقانیت اهل بیت عصمت (ع) توجه کردند، در اصلاح عقاید مردم بویژه در مسأله امامت و رهبرى، که تنها شایسته امام معصوم است، سعى بلیغ کردند و معارف حقه اسلامى را در جهات مختلف به مردم تعلیم دادند؛ تا کار نشر فقه و احکام اسلام به جایى رسید که فرزند گرامى آن امام، حضرت امام جعفر صادق (ع) دانشگاهى با چهار هزار شاگرد پایه گذارى نمود، و احادیث و تعلیمات اسلامى را در اکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد. امام سجاد (ع) با زبان دعا و مناجات و یادآورى از مظالم اموى و امر به معروف و نهى از منکر و امام باقر (ع) با تشکیل حلقه هاى درس، زمینه این امر مهم را فراهم نمود و مسائل لازم دینى را براى مردم روشن فرمود.




    شهادت امام باقر علیه السّلام


    حضرت امام محمّد باقر (ع) 19 سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زین العابدین (ع) زندگى کرد و در تمام این مدت به انجام دادن وظایف خطیر امامت، نشر و تبلیغ فرهنگ اسلامى، تعلیم شاگردان، رهبرى اصحاب و مردم، اجرا کردن سنت هاى جد بزرگوارش در میان خلق، متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحیح رهبرى و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعى و امام معصوم، که تنها خلیفه راستین خدا و رسول (ص) در زمین است، پرداخت و لحظه اى از این وظیفه غفلت نفرمود.
    در نخستین روز از ماه رجب سال 114 هجرى، خاندانش گرد بستر اوجمع آمده بودند. زهرى که از طریق زینى که بر آن مى‏نشست در بدن وى‏نفوذ کرده بود، هر لحظه بیشتر و بیشتر تأثیر خود را آشکار مى‏ساخت در این حال آن‏ حضرت، به فرزند و وصى برومندش امام صادق‏ علیه السلام نگریست‏ و بدو فرمود: "شنیدم على بن الحسین مرا از پس دیوار صدا مى‏زند وم ى‏گوید: محمّد! بیا، بشتاب و گفت: فرزندم! این شبى است که بدان‏ وعده داده شده، ظرفى که در آن وضو مى‏گرفت نزدیکش بود، پس فرمود:بریزش بریزش. برخى گمان بردند که او از خمس مى‏گوید. پس فرمود: فرزندم بریزش. چون آن را ریختیم نا گهان دیدیم که درآن موشى است".
    امام باقر به فرزندش امام جعفر بن محمّد وصیّت کرد که او را در سه‏ جامه کفن کند. یکى جامه نوى که در روزهاى جمعه با آن نماز مى‏خواند، و دوّم جامه‏ اى دیگر و سوّم یک پیراهن. او همچنین وصیّت‏ کرد که قبر را براى او بشکافند و افزود: اگر به شما گفته شود که براى‏رسول خدا لحد گذاشتند، بدانید که راست مى‏گویند.آن‏ حضرت وصیّت کرد که قبرش را به اندازه چهار انگشت بالاتر ازسطح زمین آورند و بر آن آب بپاشید و از اموالش به قدرى وقف کنند که ‏زنان نوحه‏ گر بیست سال در منى نوحه گرى کنند.
    از امام صادق‏ علیه السلام روایت شده است که فرمود: "مردى چندین فرسخ از مدینه دور بود. او در خواب دید که به او گفته‏ مى‏شود. برو و بر ابو جعفر (امام باقر علیه السلام) نماز بگزار که فرشتگان غسلش‏ داده ‏اند. آن مرد به مدینه آمد و دید که ابو جعفر از دنیا رفته است".
    سرانجام در هفتم ذیحجه سال 114 هجرى قمری در سن 57 سالگى در مدینه به وسیله هشام مسموم شد و چشم از جهان فرو بست. پیکر مقدسش را در قبرستان بقیع کنار پدر بزرگوارش به خاک سپردند.
    درود خدا بر او باد روزى که به دنیا آمد و روزى که مسموم از دنیارفت و آن روز که زنده برانگیخته خواهد شد.




    فضل و دانش امام باقر علیه السلام


    امام محمّدباقر علیه السلام در دوران امامت خود، به نشر و پخش معارف دین به ویژه فقه و احکام اسلامى پرداخت و ضمن حلّ مشکلات علمى به تعلیم و تربیت شاگردانى فاضل و آگاه مانند: محمّدبن مسلم، زرارة بن اعین، ابونصیر، هشام بن سالم و جابربن یزید و حمران بن اعین و بُریدبن معاویه عجلى، همّت گماشت.آن حضرت در فضل و فضیلت، زهد و تقوا، اخلاف و معاشرت، سر آمد بزرگان بنى هاشم در عصر خود بود. آوازه علوم و دانش او چنان اطراف و اکناف پیچیده بود که ملقّب به باقرالعلوم; یعنى شکافنده دانش ها گردید.
    یکى از علماى بزرگ سنّى به نام ابن حجر هیتمى درباره او مىنویسد:«محمّد باقر به اندازه اى گنج هاى پنهان معارف و دانش ها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمت ها و لطایف دانشها را بیان نموده که جز بر عناصر بى بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همین جاست که وى را شکافنده دانش و جامع علوم و برافروزنده پرچم دانش خوانده اند.» عبدالله بن عطا یکى از شخصیّت هاى علمى زمان امام، مىگوید: «من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعى به اندازه محفل محمّد بن على علیه السلام از نظر علمى حقیر و کوچک ندیدم.» امام باقر علیه السلام در سخنان خود، اغلب به آیات قرآن کریم استناد مىنموده و از کلام خدا شاهد مىآورده و فرموده است: «هر مطلبى را گفتم، از من بپرسید که در کجاى قرآن است تا آیه مربوط به آن موضوع را معرّفى کنم.»




    امام و مسابقه تیراندازى


    هشام بن عبدالملک تصمیم گرفت امام باقر را به مسابقه تیراندازى فرا خواند تا به واسطه شکست او در مسابقه، امام را در نظر مردم حقیر و کوچک جلوه دهد! به همین جهت پیش از ورود امام علیه السلام به قصر خلافت، عدّه اى از درباریان را واداشت نشانه اى نصب کرده مشغول تیراندازى گردند. امام باقر وارد مجلس شد و اندکى نشست. ناگهان هشام رو به امام کرد و گفت: آیا مایلید در مسابقه تیراندازى شرکت نمایید؟ حضرت فرمود: من دیگر پیر شده ام و وقت تیراندازىام گذشته است، مرا معذور دار. هشام که خیال مىکرد فرصت خوبى به دست آورده و امام باقر را با شکست مواجه ساخته است، اصرار و پافشارى کرد و وى را سوگند داد و همزمان به یکى از بزرگان بنى امیّه اشاره کرد که تیر و کمان خود را به آن حضرت بدهد.
    امام علیه السلام دست برد و کمان را گرفت و تیرى در چلّه کمان نهاد و نشانه گیرى کرد و تیر را درست به قلب هدف زد! آن گاه تیر دوم را به کمان گذاشت و رها کرد و این بار تیر در چوبه تیر قبلى نشست و آن را شکافت! تیر سوم نیز به تیر دوم اصابت کرد و به همین ترتیب نُه تیر پرتاب نمود که هر کدام به چوبه تیرِ قبلى خورد! این عمل شگفت انگیز، حاضران را به شدّت تحت تأثیر قرار داده، اعجاب و تحسین همه را برانگیخت. هشام که حساب هایش غلط از آب درآمده و نقشه اش نقش بر آب شده بود، سخت تحت تأثیر قرار گرفت و بى اختیار گفت: آفرین بر تو اى ابا جعفر! تو سرآمد تیر اندازان عرب و عجم هستى، چگونه مىگفتى پیر شده ام؟! آنگاه سر به زیر افکند و لحظه اى به فکر فرو رفت.
    سپس امام باقر و فرزند برومندش امام صادق علیه السلام را در جایگاه مخصوص کنار خود جاى داد و فوق العاده تجلیل و احترام کرد و رو به امام کرد و گفت: قریش از پرتو وجود تو شایسته سرورى بر عرب و عجم است.
    این تیراندازى را چه کسى به تو یاد داده است و در چه مدّتى آن را فرا گرفته اى؟ حضرت فرمود: مىدانى که اهل مدینه به این کار عادت دارند، من نیز در ایّام جوانى مدّتى به این کار سرگرم بودم ولى بعد آن را رها کردم، امروز چون تو اصرار کردى ناگزیر پذیرفتم.
    هشام گفت: آیا جعفر نیز مانند تو در تیراندازى مهارت دارد؟ امام فرمود: ما خاندان، اکمال دین و اتمام نعمت را که در آیه «أَلْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ» آمده از یکدیگر به ارث مىبریم و هرگز زمین از چنین افرادى خالى نمىماند.




    چهل حدیث


    قالَ الاِْمامُ الْباقِرُ(علیه السلام):

    1- نافرجام و خوش انجام
    «فَلَرُبَّ حَریص عَلى أَمْر مِنْ أُمُورِ الدُّنْیا قَدْ نالَهُ، فَلَمّا نالَهُ کانَ عَلَیْهِ وَبالاً وَشَقِىَ بِهِ وَلَرُبَّ کارِه لاَِمْر مِنْأُمُورِالاْخِرَةِ قَدْنالَهُ فَسَعِدَبِهِ.»:
    چه بسا حریصى بر امرى از امور دنیا دست یافته و چون بدان رسیده باعث نافرجامى و بدبختى او گردیده است، و چه بسا کسى که براى امرى از امور آخرت کراهت داشته و بدان رسیده، ولى به وسیله آن سعادتمند گردیده است.

    2- بهترین فضیلت و برترین جهاد
    «لا فَضیلَةَ کَالْجِهادِ، وَ لا جِهادَ کَمُجاهَدَةِ الْهَوى.»:
    فضیلتى چون جهاد نیست، و جهادى چون مبارزه با هواى نفس نیست.

    3- استقامت بزرگ
    «أُوصیکَ بِخَمْس: إِنْ ظُلِمْتَ فَلا تَظْلِمْ وَ إِنْ خانُوکَ فَلا تَخُنْ، وَ إِنْ کُذِّبْتَ فَلا تَغْضَبْ، وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلا تَفْرَحْ وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلا تَجْزَعْ.»:
    تو را به پنج چیز سفارش مىکنم:1ـ اگر مورد ستم واقع شدى ستم مکن،2ـ اگر به تو خیانت کردند، خیانت مکن، 3ـ اگر تکذیبت کردند، خشمگین مشو، 4ـ اگر مدحت کنند، شاد مشو، 5ـ و اگر نکوهشت کنند بیتابى مکن.

    4- پذیرش سخن پاک
    «خُذُوا الْکَلِمَةَ الطَّیِّبَةَ مِمَّنْ قالَها وَ إِنْ لَمْ یَعْمَلْ بِها.»:
    سخن طیّب و پاکیزه را از هر که گفت بگیرید، اگرچه او خود، بدان عمل نکند.

    5- زیبایى حلمِ با علم
    «ماشیبَ شَىْءٌ بِشَىْء أَحْسَنَ مِنْ حِلْم بِعِلْم.»:
    چیزى با چیزى نیامیزد که بهتر از حلم با علم باشد.

    6- کمالِ جامع انسانى
    «أَلْکَمالُ کُلُّ الْکَمالِ أَلتَّفَقُهُ فِى الدّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النّائِبَةِ وَ تَقْدیرُ الْمَعیشَةِ.»:
    همه کمال در سه چیز است: 1ـ فهم عمیق در دین، 2ـ صبر بر مصیبت و ناگوارى، 3ـ و اندازه گیرى خرج زندگانى.

    7- سه خصلت نیکو
    «ثَلاثَةٌ مِنْ مَکارِمِ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ: أَنْ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَکَ، وَ تَصِلَ مَنْ قَطَعَکَ، وَ تَحْلُمَ إِذا جُهِلَ عَلَیْکَ.»:
    سه چیز از مکارم دنیا و آخرت است:1ـ گذشت کنى از کسى که به تو ستم کرده است،2ـ بپیوندى به کسى که از تو بریده است،3ـ و بردبارى ورزى در وقتى که با تو به نادانى برخورد شود.

    8- اصرار در دعا
    «إِنَّ اللّهَ کَرِهَ إِلْحاحَ النّاسِ بَعْضِهِمْ عَلى بَعْض فِى الْمَسْأَلَةِ وَ أَحَبَّ ذلِکَ لِنَفْسِهِ، إِنَّ اللّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ یُحِبُّ أَنْ یُسْأَلَ وَ یُطْلَبَ ما عِنْدَهُ.»:
    خدا را بد آید که مردم در خواهش از یکدیگر اصرار ورزند، ولى اصرار را در سؤال از خودش دوست دارد، همانا خداوند ـ که یادش بزرگ است ـ دوست دارد که از او سؤال شود و آنچه نزد اوست طلب گردد.

    9- فضیلت عالم بر عابد
    «عالِمٌ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعینَ أَلْفَ عابِد.»:
    دانشمندى که از علمش استفاده شود، از هفتاد هزار عابد بهتر است.

    10- دو خصلت عالم
    «لا یَکُونُ الْعَبْدُ عالِمًا حَتّى لا یَکُونَ حاسِدًا لِمَنْ فَوْقَهُ وَ لا مُحَقِّرًا لِمَنْ دُونَهُ.»:
    هیچ بنده اى عالم نباشد تا این که به بالا دست خود حسد نبرد و زیر دست خود را خوار نشمارد.

    11- سه پاداش
    «مَنْ صَدَقَ لِسانُهُ زَکا عَمَلُهُ، وَ مَنْ حَسُنَتْ نِیَّتُهُ زیدَ فى رِزْقِهِ، وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهْلِهِ زیدَ فى عُمْرِهِ.»:
    هر که زبانش راست است کردارش پاک است،و هر که خوش نیّت است روزىاش فزون است، و هر که با اهلش نیکى مىکند به عمرش افزوده شود.

    12- پرهیز از کسالت
    «إِیّاکَ وَ الْکَسَلَ وَ الضَّجْرَ فَإِنَّهُما مِفْتاحُ کُلِّ شَرٍّ، مَنْ کَسِلَ لَمْ یُؤَدِّ حَقًّا وَ مَنْ ضَجِرَ لَمْ یَصْبِرْ عَلى حَقٍّ.»:
    از کسالت و تنگدلى بپرهیز که این دو کلید هر بدى باشند، هر که کسالت ورزد حقّى را نپردازد، و هر که تنگدل شود بر حقّ شکیبا نَبُوَد.

    13- بدترین حسرت در روز قیامت
    «إِنَّ أَشَدَّ النّاسِ حَسْرَةً یَوْمَ الْقِیمَةِ عَبْدٌ وَصَفَ عَدْلاً ثُمَّ خالَفَهُ إِلى غَیْرِهِ.»:
    پر حسرتترین مردم در روز قیامت، بنده اى است که عدلى را وصف کند و خودش خلاف آن را عمل کند.

    14- نتایج صله رحم
    «صِلَةُ الاَْرْحامِ تُزَکِّى الاَْعْمالَ وَ تُنْمِى الاَْمْوالَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوى وَ تُیَسِّرُ الْحِسابَ وَ تُنْسِىءُ فِى الاَْجَلِ.»:
    صله ارحام، اعمال را پاکیزه گرداند و اموال را بیفزاید و بلا را بگرداند و حساب را آسان کند و اجل را به تأخیر اندازد.

    15- نیکو گفتارى با دیگران
    «قُولُوا لِلنّاسِ أَحْسَنَ ما تُحِبُّونَ أَنْ یُقالَ لَکُمْ.»
    به مردم بگویید بهتر از آن چیزى که خواهید به شما بگویند.

    16- هدیّه الهى
    «إِنَّ اللّهَ یَتَعَهَّدُ عَبْدَهُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلاءِ کَما یَتَعَهَّدُ الْغائِبُ أَهْلَهُ بِالْهَدِیَّةِ وَ یَحْمیهِ عَنِ الدُّنْیا کَما یَحْمِى الطَّبیبُ الْمَریضَ.»:
    همانا خداوند بنده مؤمنش را با بلا مورد لطف قرار دهد، چنان که سفر کرده اى براى خانواده خود هدیّه بفرستد، و او را از دنیا پرهیز دهد، چنان که طبیب مریض را پرهیز دهد.

    17- راستگویى و اداى امانت
    «عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ وَ الاِْجْتَهادِ وَ صِدْقِ الْحَدیثِ وَ أَداءِ الاَْمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلَیْها بَرًّا کانَ أَوْ فاجِرًا، فَلَوْ أَنَّ قاتِلَ عَلِىِّ بْنِ أَبى طالِب عَلَیْهِ السَّلامُ إِئْتَمَنَنى عَلى أَمانَة لاََدَّیْتُها إِلَیْهِ.»:
    بر شما باد پارسایى و کوشش و راستگویى و پرداخت امانت به کسى که شما را امین بر آن دانسته، نیک باشد یابد. و اگر قاتل على بن ابیطالب(علیه السلام) به من امانتى سپرد، هر آینه آن را به او برخواهم گرداند.

    18- تعریف غیبت و بهتان
    «مِنَ الْغیبَةِ أَنْ تَقُولَ فى أَخیکَ ما سَتَرَهُ اللّهُ عَلَیْهِ، وَ أَنَّ الْبُهْتانَ أَنْ تَقُولَ فى أَخیکَ ما لَیْسَ فیهِ.»:
    غیبت آن است که درباره برادرت چیزى را بگویى که خداوند بر او پوشیده و مستور داشته است. و بهتان آن است که عیبى را که در برادرت نیست به او ببندى.

    19- دشنام گو، مبغوض خداست
    «إِنَّ اللّهَ یُبْغِضُ الْفاحِشَ المُتَفَحِّشَ.»:
    خداوند، دشنام گوى بىآبرو را دشمن دارد.

    20- نشانه هاى تواضع
    «أَلتَّواضُعُ أَلرِّضا بِالَْمجْلِسِ دُونَ شَرَفِهِ، وَ أَنْ تُسَلِّمَ عَلى مَنْ لَقیتَ وَ أَنْ تَتْرُکَ الْمِراءَ وَ إِنْ کُنْتَ مُحِقًّا.»:
    تواضع و فروتنى آن است که (آدمى) به نشستن در آنجا که فروتر از شأن اوست راضى باشد، و این که به هر کس رسیدى سلام کنى، و جدال را وانهى گرچه بر حقّ باشى.

    21- پاکدامنى، بهترین عبادت
    «أَفْضَلُ الْعِبادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ.»:
    بالاترین عبادت، عفّت شکم و شهوت است.

    22- نشانه شیعه واقعى
    «ما شیعَتُنا إِلاّ مَنِ اتَّقَى اللّهَ وَ أَطاعَهُ.»:
    شیعه ما نیست، مگر آن که تقواى الهى داشته باشد و خدا را فرمان بَرَد.

    23- ریشه گناه، نشناختن خداست
    «ما عَرَفَ اللّهَ مَنْ عَصاهُ.»:
    خدا را نشناخته آن که نافرمانىاش کند.

    24- عقل، بهترین مخلوق الهى
    «لَمّا خَلَقَ اللّهُ الْعَقْلَ اسْتَنْطَقَهُ ثُمَّ قالَ لَهُ: أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ. ثُمَّ قالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قالَ: وَ عِزَّتى وَ جَلالى ما خَلَقْتُ خَلْقًا هُوَ أَحَبُّ إِلَىَّ مِنْکَ وَ لا أَکْمَلْتُکَ إِلاّ فیمَنْ أُحِبُّ، أَما إِنّى إِیّاکَ آمُرُ وَ إِیّاکَ أَنْهى وَ إِیّاکَ أُعاقِبُ وَ إِیّاکَ أُثیبُ.»:
    چون خداوند، عقل را آفرید از او بازپرسى کرد، به او گفت: پیش آى! پیش آمد. گفت: بازگرد. بازگشت. فرمود: به عزّت و جلالم سوگند، مخلوقى را که از تو به پیشم محبوبتر باشد نیافریدم. و تو را تنها به کسانى که دوستشان دارم به طور کامل دادم. همانا امر و نهى و کیفر و پاداشم متوجّه توست.

    25- بر اساس عقل
    «إِنَّما یُداقُّ اللّهُ الْعِبادَ فِى الْحِسابِ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَلى قَدْرِ ما آتاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِى الدُّنْیا.»:
    خداوند در روز قیامت در حساب بندگانش، به اندازه عقلى که در دنیا به آنها داده است، دقّت و باریک بینى مىکند.

    26- مزدِ معلّم و متعلّم
    «إِنَّ الَّذى یُعَلِّمُ الْعِلْمَ مِنْکُمْ لَهُ أَجْرٌ مِثْلُ أَجْرِ الْمُتَعَلِّمِ وَ لَهُ الْفَضْلُ عَلَیْهِ، فَتَعَلَّمُوا الْعِلْمَ مِنْ حَمَلَةِ الْعِلْمِ وَ عَلِّمُوهُ إِخْوانَکُمْ کَما عَلَّمَکُمُوهُ الْعُلَماءُ.»:
    آن که از شما به دیگرى علم آموزد مزد او به مقدار مزد دانشجوست و از او هم بیشتر.
    از دانشمندان دانش فرا گیرید و آن را به برادران دینى خود بیاموزید، چنان که دانشمندان به شما آموختند.

    27- گناهِ فتوا دهنده بىدانش
    «مَنْ أَفْتَى النّاسَ بِغَیْرِ عِلْم وَ لا هُدًى لَعَنَتْهُ مَلائِکَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَلائِکَةُ الْعَذابِ وَ لَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْیاهُ.»:
    هر که بدون علم و هدایت به مردم فتوا دهد، فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب او را لعنت کنند و گناه آن که به فتوایش عمل کند دامنگیرش شود.

    28- عالمان دوزخى
    «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِیُباهِىَ بِهِ الْعُلَماءَ، أَوْ یُمارِىَ بِهِ السُّفَهاءَ أَوْ یَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النّاسِ إِلَیْهِ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ إِنَّ الرِّئاسَةَ لاتَصْلُحُ إِلاّ لاَِهْلِها.»:
    هر که علم و دانش را جوید براى آن که بر علما ببالد یا با سفها بستیزد یا مردم را متوجّه خود کند، باید آتش دوزخ را جاى نشستن خود گیرد; همانا ریاست جز براى اهلش شایسته نیست.

    29- سرنگونان جهنّمى
    «فى قَوْلِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ «فَکُبْکِبُوا فیها هُمْ وَ الْغاوُنَ» قالَ: هُمْ قَوْمٌ وَصَفُوا عَدْلاً بِأَلْسِنَتِهِمْ ثُمَّ خالَفُوهُ إِلى غَیْرِهِ.»:
    درباره آیه شریفه «فَکُبْکِبُوا فیها هُمْ وَ الْغاوُنَ»; یعنى: «اینها و گمراهان در دوزخ سرنگون گردند.»، فرمود: ایشان گروهى باشند که عدالت را به زبان بستایند، امّا در عمل با آن مخالفت ورزند!

    30- غیر خدا را تکیه گاه نگیرید
    «لا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَلیجَةً فَلا تَکُونُوا مُؤْمِنینَ فَإِنَّ کُلَّ سَبَب وَنَسَب وَقَرابَة وَوَلیجَة وَبِدْعَة وَشُبْهَة مُنْقَطِعٌ إِلاّ ما أَثْبَتَهُ الْقُرآنُ.»:
    غیر خدا را براى خود تکیهگاه و محرم راز مگیرید که در آن صورت مؤمن نیستید، زیرا هر وسیله و پیوند و خویشى و محرم راز و هرگونه بدعت و شبهتى، نزد خدا، بریده و بىاثر است جز آنچه را که قرآن، اثبات کرده است.
    [و آن ایمان و عمل صالح است.]

    31- نشانه هاى فقیه پارسا
    «إِنَّ الْفَقیهَ حَقَّ الْفقیهِ أَلزّاهِدُ فِى الدُّنْیا، أَلرّاغِبُ فِى الاْخِرَةِ أَلْمُتَمَسِّکُ بِسُنَّةِ النَّبِىِّ(صلى الله علیه وآله وسلم).»:
    فقیه حقیقى، زاهد در دنیا، مایل به آخرت و چنگ زننده به سنّت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) است.

    32- شوخىِ بدون فحش
    «إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ الْمُلاعِبَ فِى الْجَماعَةِ بِلا رَفَث.»:
    خداى عزّوَجلّ آن کس را که میان جمعى شوخى و خوشمزگى کند دوست دارد، در صورتى که فحشى در میان نباشد.

    33- عذاب زودرسِ سه خصلت
    «ثَلاثُ خِصال لا یَمُوتُ صاحِبُهُنَّ أَبَدًا حَتّى یَرى وَ بالَهُنَّ: أَلْبَغْىُ، وَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ وَ الَْیمینُ الْکاذِبَةُ یُبارِزُ اللّهَ بِها.»:
    سه خصلت است که مرتکبشان نمیرد تا وبالشان را بیند: ستمکارى و از خویشان بریدن و قسم دروغ که نبرد با خداست.

    34- مطلوبِ خدا
    «ما مِنْ شَىْء أَفْضَلُ عِنْدَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ أَنْ یُسْأَلَ وَ یُطْلَبَ مِمّا عِنْدَهُ.»:
    چیزى نزد خداوند عزَّوجَلّ بهتر از این نیست که از او درخواست شود و از آنچه نزد اوست خواسته شود.

    35- پافشارى در دعا
    «وَ اللّهِ لا یُلِحُّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ عَلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ فى حاجَتِهِ إِلاّ قَضاها لَهُ.»:
    به خدا سوگند هیچ بنده اى در دعا پافشارى و اصرار به درگاه خداى عزّوجلّ نکند، جز این که حاجتش را برآورد.

    36- دعا کردن در سحر
    «إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنینَ کُلَّ عَبْد دَعّاء فَعَلَیْکُمْ بِالدُّعاءِ فِى السَّحَرِ إِلى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنَّها ساعَةٌ تُفْتَحُ فیها أَبْوابُ السَّماءِ، وَ تُقْسَمُ فیهَا الاَْرْزاقُ، وَ تُقْضى فیهَا الْحَوائِجُ الْعِظامُ.»:
    همانا خداوند عزّوجلّ از میان بندگان مؤمنش آن بنده اى را دوست دارد که بسیار دعا کند، پس بر شما باد دعا در هنگام سحر تا طلوع آفتاب، زیرا آن ساعتى است که درهاى آسمان در آن هنگام بازگردد و روزى ها در آن تقسیم گردد و حاجت هاى بزرگ برآورده شود.

    37- دعا براى دیگران
    «أَوْشَکُ دَعْوَةً وَ أَسْرَعُ إِجابَةً دُعاءُ الْمَرْءِ لاَِخیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ.»:
    دعایى که بیشتر امید اجابت آن مىرود و زودتر به اجابت مىرسد، دعا براى برادر دینى است در پشت سرِ او.

    38- چشم هایى که نمىگریند
    «کُلُّ عَیْن باکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیمةِ غَیْرُ ثَلاث: عَیْن سَهِرَتْ فى سَبیلِ اللّهِ وَ عَیْن فاضَتْ مِنْ خَشْیَهِ اللّهِ، وَ عَیْنِ غُضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللّهِ.»:
    هر چشمى روز قیامت گریان است، جز سه چشم:1ـ چشمى که در راه خدا شب را بیدار باشد 2ـ چشمى که از ترس خدا گریان شود 3ـ و چشمى که از محرّمات الهى بسته شود.

    39- حریص همچون کرم ابریشم
    «مَثَلُ الْحَریصِ عَلَى الدُّنْیا مَثَلُ دُودَةِ الْقَزِّ، کُلَّما ازْدادَتْ مِنَ الْقَزِّ عَلى نَفْسِها لَفًّا کانَ أَبْعَدَ لَها مِنَ الْخُرُوجِ حَتّى تَمُوتَ غَمًّا.»:
    شخص حریص به دنیا، مانند کرم ابریشم است که هر چه بیشتر ابریشم بر خود مىپیچد راه بیرون شدنش دورتر و بسته تر مىگردد، تا این که از غم و اندوه بمیرد.

    40- دو رویى و دو زبانى
    «بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ یَکُونُ ذاوَجْهَیْنِ وَ ذالِسانَیْنِ، یُطْرى أَخاهُ شاهِدًا وَ یَأْکُلُهُ غائِبًا، إِنْ أُعْطِىَ حَسَدَهُ وَ إِنِابْتُلِىَ خَذَلَهُ.»:
    بد بندهاى است آن بندهاى که دو رو و دو زبان باشد، در حضورِ برادرش او را ستایش کند، و در پشت سر، او را بخورد! اگر دارا شود بر او حسد برد و اگر گرفتار شود، دست از یارى او بردارد.



    Akb@r.Hemm@ti ::: دوشنبه 86/3/21::: ساعت 11:28 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشت های دنیای مقالات

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 153
    بازدید دیروز: 464
    کل بازدید :788355

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    زندگینامه امام محمد باقر علیه السّلام - دنیای مقالات
    Akb@r.Hemm@ti
    در مورد خودم زیاد مهم نیست

    >> پیوند دنیای مقالات <<

    >>لوگوی دنیای مقالات<<
    زندگینامه امام محمد باقر علیه السّلام - دنیای مقالات

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >> فهرست دنیای مقالات <<

    >>بایگانی<<

    >>جستجو در متن و بایگانی دنیای مقالات <<
    جستجو:

    >>اشتراک در دنیای مقالات<<
     



    >>طراح قالب<<