JavaScript Codes بزرگترین سایت جاوا اسکریپت ایران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیلبورد در تبلیغات ایران - 1 - دنیای مقالات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از حکمت [مرد مؤمن]، شناخت خویشتن است . [امام علی علیه السلام]
بیلبورد در تبلیغات ایران - 1 - دنیای مقالات
  • تماس با من
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  •  

    Billboard


    تبلیغ یکی از فیلمهای سینما در خیابان ولیعصر ابتدای میدان ونک
    در طی سه مطلب قبل درباره بیلبورد، تقریبا به این نتیجه رسیدیم که کاربرد بیلبوردها در ایران لزوما مانند همتایان خارجی آن نیست و راستش را بخواهید تبلیغات ما با تبلیغات کشورهای صنعتی و کشورهای مصرفی زمین تا آسمان تفاوت میکند. کافی است تلویزیون را روشن کنید و ببینید که تبلیغ محصولات خارجی مانند سامسونگ، چقدر با تبلیغ محصولات داخلی از انواع خوراکیها گرفته تا مواد شوینده و لاستیک اتوموبیل و.... متفاوت است.

    دلیلش سابقه کوتاه تبلیغات در ایران پس از انقلاب است و راستش، تنبلی و سرهم بندی کردن بعضی اشخاص تبلیغ ساز که در عین اینکه از علم تبلیغات و ریزه کاریهای آن بیخبرند، با گرفتن دستمزد کمتر، کار بیشتری میگیرند و سلیقه ما را به عنوان سفارش دهنده و مخاطب، در حد بسیار پایین نگه داشته اند. باز جای شکرش باقی است که اشخاصی مانند زرتشت سلطانی، با طرحهای زیبا و فراموش نشدنی اش، به خصوص برای محصولات روزانه، جانی به تن گرافیک بی رمق و ترسان و لرزان ما داد و نشان داد که کار موفق تبلیغاتی نباید لزوما پر لنگ و لعاب و همراه با ملودی شش و هشتی که قصه امیر ارسلان تعریف میکند، باشد و اتفاقا برای در یاد ماندن باید ساده، زیبا و نو باشد و در اثر کوشش چنین افرادی، امروز شاهد نمونه های بسیار زیباتری از تبلیغات جاده ای و خیابانی هستیم.

    تبلیغات از دوران دانشجویی ما تا به امروز
    برای اینکه کمی با اوضاع و احوال تبلیغات در ایران بعد از انقلاب آشنا شوید، بد نیست این تاریخچه را همراه با تجربه شخصی خودم به عنوان دانشجوی گرافیک و آنچه در طول تحصیل و بعد از آن پیش آمد برایتان بگویم. سال 1368 بود که بعد از دوران موشک باران تهران، پس از مقدار زیادی تحقیق درباره رشته ای که فقط نامش را شنیده بودم، در کلاس کنکور ثبت نام کردم. تعریف گرافیک یا ارتباط تصویری، برایم بسیار جالب بود، " ارسال بیشترین پیام ممکن با کمترین تصویر و در کوتاه ترین مدت" کاری بود که یک گرافیست خوب و یک اثر گرافیکی صحیح باید موفق به انجامش میشد.

    Billboard
    تبلیغ نوشابه در خیابان ولیعصر زیر پل همت
    من در سال 1369 وارد دانشگاه هنر شدم و با هیجان تمام در اولین کلاس کارگاهی نشستم، اما آن روز متوجه شدم که برخلاف آنچه همه از رشته گرافیک شنیده بودیم باد هوا است، چون تبلیغات، منبع مهم تغذیه و پیشرفت این علم و هنر، در ایران ممنوع اعلام شده بود و مگر در سال چند کتاب چاپ میشد؟ چند پوستر سینمایی و تاتر مورد نیاز بود؟ از سال 69 تا اواسط دهه 70 میگویم ها! آن روزها مهمترین اتفاق، جشنواره فجر بود که تمام مواد تبلیغاتی اش را بزرگان هنر مانند آقایان ممیز و حقیقی و استادان دیگر انجام میدادند و به تازه کارها، اگر شانس داشتند، کار تمیزکاری محول میشد. طرح جلد کتاب که هیچ، تصویرسازی کتاب کودک هم که حرفش را نزن، پس ما ماندیم و دانسته هایی درباره روشهای مختلف تبلیغ، بازاریابی، بسته بندی و... که انقدر خاک خورد تا از مد افتاد.

    دردسرتان ندهم، از 27 نفر هم کلاس ما، شاید 5 نفرشان امروز گرافیستهای اسم و رسم دار و پرکار هستند و باقی آنها به کارهایی دیگر پرداخته اند. کار طراحی گرافیک در زمان ما، تمام دستی بود و خبری از نرم افزارهای کامپیوتری و لوازم کار ارزان نبود، مدرن ترین وسیله ای که ما در سال آخر دانشگاه با آن آشنا شدیم "ایر براش"Air Brush بود که آنرا در کلاس زنده یاد ابوالفضل عالی آموختیم و چقدر هم از کار با آن لذت میبردیم.

    در آن زمان کامپیوتر بلای جان استادان و طراحانی بود که نسبت به شیوه های دستی و سنتی بسیار متعصب بودند و نمیتوانستند قیافه منحوس آنرا در دفتر کارشان تحمل کنند و نتیجه اینکه کار طراحی و آماده کردن آن برای چاپ- به نسبت امروز- بسیار کند پیش میرفت و موفقیت در آن نیازمند تجربه، آشنایی با ریزه کاریهای چاپ و مواد اولیه بسیار بد آن روزها، داشتن چاپخانه دار آشنایی که برایت رنگ خوب بسازد و دستگاهش را قبل از شروع کار تمیز کند، ناظر چاپ خوب و صدها فوت و فن دیگر بود و از عهده هر کسی بر نمی آمد.

    یادآوری کنم که در سال 72، تنها دفتر گرافیکی که مجهز به سیستم کامپیوتری بود، دفتر آقای بیژن جناب بود که از پیشگامان گرافیک کامپیوتری در ایران به شمار میآید.

    یک بار استاد مارا برای یک پدیده صنعت چاپ، به چاپخانه مگاپس در ساختمان اسکان برد و ما دانشجویان ندید بدید را مدتی در این مکان تمیز و مرتبی که هیچ شباهتی با چاپخانه های دیگر نداشت، گرداند و من تا مدتها منگ چیزی بودم که مدام نامش را فراموش میکردم، اسکنرScanner. جالب است نه؟ این روزها اسکنر در بیشتر خانه ها هست اما تنها 12 سال پیش، پدیده ای محسوب میشد که برای دیدنش باید به گردش علمی میرفتی.

    همان روزها که ما با دیدن یک کارت تبریک طرح آقای جناب و چاپ چاپخانه مگاپس، از شدت هیجان بستری شده بودیم، دوستی گفت" این سالهایی که شما در حال خط خطی کردن هستید، عده ای مشغول یادگرفتن برنامه های کامیوتری هستند و بعدها اینها هستند که کار را در دست میگیرند نه شما!" راست هم میگفت، تا مدتهای طولانی بعد از آزاد شدن تبلیغات در ایران که در حدود سالهای 74 بود، بازار به دست همین دوستان افتاد و خوشبختانه اهل علم گرافیک هم نسبتا زود تعصب را کنار گذاشتند و به خاطر زنده ماندن هم که شده، تن به حضور کامپیوتر در دفاتر خود دادند و به زودی متوجه شدند که کامپیوتر، به خودی خود تنها یک ابزار است و نه تنها جلوی خلاقیت را نمیگیرد، بلکه با در اختیار قرار دادن هزاران امکان تصویری، دریچه های تازه ای از ذهن خلاق طراح را میگشاید و مسلم است که نتیجه کار کامپیوتری یک بی هنر و یک هنرمند، شبیه هم نخواهد شد.

    از طرف دیگر، بالا رفتن تقاضا برای تبلیغات در بازار پر رقابت ایرانی، ورود لوازم چاپ مدرن کامپیوتری و پیشرفت دستگاههای دفاتر فنی (زیراکسی های سابق) همه و همه موجب شدند تا گرافیک در ایران شکل تازه ای به خود بگیرد و جانی به بازار طراحان بی کار دمیده شود.



    Akb@r.Hemm@ti ::: چهارشنبه 86/4/20::: ساعت 11:26 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشت های دنیای مقالات

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 447
    بازدید دیروز: 294
    کل بازدید :782685

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    بیلبورد در تبلیغات ایران - 1 - دنیای مقالات
    Akb@r.Hemm@ti
    در مورد خودم زیاد مهم نیست

    >> پیوند دنیای مقالات <<

    >>لوگوی دنیای مقالات<<
    بیلبورد در تبلیغات ایران - 1 - دنیای مقالات

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >> فهرست دنیای مقالات <<

    >>بایگانی<<

    >>جستجو در متن و بایگانی دنیای مقالات <<
    جستجو:

    >>اشتراک در دنیای مقالات<<
     



    >>طراح قالب<<